* آسمــــــان شــــــب *

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟!؟!

* آسمــــــان شــــــب *

در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا ؟!؟!

سفر در زمان چگونه صورت می پذیرد؟؟؟

 

یکی از جالبترین افکار بشر، ایده جابجایی در بعد زمان است .

البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم.

همین الان که شما این را میخوانید، زمان به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود.

نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است

 آلبرت اینشتین با ارائه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تئوری شدنی است.

بر طبق این نظریه اگه شیئی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد.

 بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برگردد.

 مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک بشود جرم نسبی ان به بینهایت میل میکند

 لذا نمی شود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یه روز این مشکل هم حل شود.

بر خلاف نویسنده ها و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان باید با یک ماشین انجام شود،

دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد.

در این خصوص سه پدیده مد نظر است:

سیاهچاله های دوار، کرم چاله ها و ریسمانهای کیهانی.

 

 سیاهچاله ها: اگر یه ستاره چند برابر خورشید باشد و همه سوختش را بسوزاند،

از انجا که یک نیروی جاذبه قوی دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده میشود و

یک حفره سیاه رنگ مثل یه قیف درست میکند که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد

طوری که حتی نور هم نمیتواند از ان فرار کند. 

 اما این حفره ها بر دو نوع هستد. یه نوعشان نمی چرخند لذا انتهای قیف یک نقطه است.

 در انجا هر جسمی که به حفره مکش شده باشه نابود میشود.

 اما یه نوع دیگر سیاهچاله نوعی است که در حال دوران است

 و برا همین ته قیف یه قاعده داره که به شکل حلقه اس.

مثل یک قیف واقعی است که تهش باز است.

همین نوع سیاهچاله است که میتواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد.

 انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفیدچاله میرسد که درست عکس ان عمل میکند.

 یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب میکند.

از همین جاست که میتوانیم پا به زمانها و جهان های دیگر بگذاریم.

 

کرم چاله : یک سکوی دیگر گذر از زمان است که میتواند

 در عرض چند ساعت ما را چندین سال نوری جابجا کند.

                                                          

فرض کنید دو نفر دو طرف یک ملافه رو گرفته اند و میکشند.

 اگر یک توپ تنیس بر روی ملافه قرار دهیم یک انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ایجاد می شه

اگر یک تیله به روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله ای که ان توپ ایجاد کرده است میرود.

 این نظر اینشتین است که کرات آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند؛

 درست مثل همان توپ روی ملافه.

 حالا اگه فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یه محور تا شده باشد

 و بین نیمه بالا و پایین آن خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد،

 آن وقت حفره ای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند.

 مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد.

 به این تونل میگویند کرم چاله این امید است که یک کهکشانی

 که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست،

از راه یک همچین تونلی فقط چند هزار کیلومتر دور از ما باشد. در اصل میشود گفت کرم چاله

 تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچاله است

 و میتواند بین جهان های موازی ارتباط برقرار کند

و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند.

 

آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است.

 طبق این نظریه یک سری رشته هایی به ضخامت یه اتم

در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند.

اینها هم یه نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند

و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند

 لذا میشود از انها برای گذر از زمان استفاده کرد.

                                                           

      

 حالا اینها رو گفتیم ولی چند اشکال در این کار است !!!

 اول اینکه اصلا نفس تئوری سفر در زمان یک پارادوکس است. پارادوکس یا محال نما

یعنی چیزی که نقض کننده(نقیض) خودش در درونش است.

 یک مثال :اگه خدا میتواند هر کاری را انجام دهد

    پس آیا میتواند سنگی درست کند که خودش هم نتواند تکانش دهد؟

 این یک پارادکس است چون اگر بگوییم آری پس انوقت با اینکه خدا هرکاری را میتواند

 انجام دهد متناقض است

و اگر بگوییم نه باز هم همان میشود یعنی خدا هر کاری را نمیتواند انجام دهد.

یک مثال دیگر این است که اگر من در زمان به عقب برگردم ,

به تاریخی که هنوز بدنیا نیامده بودم

 پس چطور میتوانم انجا باشم. یا مثلا اگر برگردم و پدربزرگ خودم را بکشم

پس من چطور بوجود اومده ام؟

 

یک راه حل که برای این مشکل پیدا شده است،

نظریه جهانهای موازی است.

طبق این نظریه امکان دارد چندین جهان وجود داشته باشد که مشابه جهان ماست

 اما ترتیب وقایع در انها فرق میکند.

پس وقتی به عقب برمیگردیم در یک جهان دیگر وجود داریم نه در جهانی که در ان هستیم.

 طبق این نظریه بینهایت جهان موازی وجود دارد و ما هر دستکاری که در گذشته انجام بدهیم

 یک جهان جدید پدید می آید.

 

*****

 منبع :  آســمان شـــب ایـــــــران      

 


نظرات 4 + ارسال نظر
یاس جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 16:42 http://www.rangarang1385.blogsky.com

سلام من عاشق نجوم هستم
نمیشه یه قرار بذارید بچه های بلاگ سکای رو ببرید فضا

[ بدون نام ] جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 20:13

aliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

یاس جمعه 21 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 22:51 http://rangarang1385.blogsky.com

سلام راستی من لینکتون کردم

سلام خاطره ی عزیز بی معرفت !‌
یعنی اگه من یه کامنت نمیزاشتم عمرا سری به وب من میزدی !
مطلب جالبی نوشتی . خیلی استفاده کردم . اطلاعاتم در این باره کم بود .
امیدوارم بار آخری نباشه که کامنتت رو تو وبم میبینم.
سبز باشی. یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد